هنوز مات ایستاده ام !
و مبهوت چشم دوخته ام!
به انتهای آن جاده که دستت از دستانم رها شد !
و انتظار می کشم برگشتنت را
غافل از اینکه تو و آن سایه ی سیاه مدتهاست ... انتهای آن جاده را بریده اید !
و من نیز چه ساده لوحانه ... چشم به جاده ...
هنوز تو را انتظار می کشم ...